علیرغم حمایت قاطعی که از فعالیتهای موثر صدا و سیما در زمینه های مختلف سیاسی و فرهنگی داشته و دارم، متاسفانه باید متذکر شوم چند سالی است که شاهد اصرار برنامه سازانی در تمامی شبکه های سراسری صدا و سیما برای عبور از خط قرمزهای قومیتی بوده و هر آنچه هم که تذکرات قانونی و درون تشکیلاتی داده می شود، ظاهراً گوش شنوائی در سطوح برنامه سازان و مدیران عملیاتی و سطوح دانی صدا و سیما برای چنین تذکرات و هشدارهائی وجود ندارد و برخلاف وعده هائی که در سطوح بالای مدیریتی به منتقدان و تذکردهندگان داده شده و می شود، اما در سطوح پائین، باز هم ساز خودشان را می زنند!

پس از شاهکارهای چندسال گذشته شبکه های سراسری صدا و سیما در سریالهای طنز نوروزی و ماه مبارک رمضان و نیز برنامه پر مخاطب"صبح جمعه با شما" و "جمعه ایرانی" در تحقیر زبان، لهجه و فر هنگ قومیت ها و ترجیحاً تحقیر شمالی ها و مشخصاً تحقیر و توهین به مازندرانی ها که برای اولین بار همراه با ذکر نام شهرهای شمالی انجام می پذیرد، این بار شاهدیم که در سریال بظاهر طنز "پایتخت" که هر شب از شبکه اول، همان شبکه ای که خود را به "شبکه ملی" موسوم و مفتخر کرده، پخش می شود، زبان، فرهنگ و شعور اجتماعی شمالی ها به سخره گرفته شده و از طنز چیزی بجز "لودگی" دیده نمی شود!

من نمی دانم که آقای سیروس مقدم با آن همه سابقه بلند هنری و تعهد ملی و اخلاقی اش جگونه حاضر شده که کارگردانی سریالی را با چنین متن سخیفی از لوده پردازان کاسب پیشه و فرهنگ ستیز بپذیرد و نامش را به جریانی گره بزند که مطمئناً چیزی جز نفرت شمالی ها در پی نخواهد داشت؟!

برای شمالی ها سریال پایتخت، نقطه سیاه عملکرد تیم مدیریتی جناب آقای ضرغامی محسوب می گردد که متاسفانه برای خنداندن احتمالی مخاطبان دست به کار حرامی زده و با مسخره کردن مکرر یک قومیت اصیل، احساسات مردم زحمتکش شمال کشور را حداقل در سه استان وسیع جریحه دار کرده است!

سریال ضد فرهنگی پایتخت در ایام نوروز و تا قسمت های میانی، مرتکب پی در پی اهانت هایی به قومیت های شمالی و مشخصاً به محوریت مازندرانی ها شده که رئوس آنها عبارتند از :

۱-تقلید تمسخرآمیز و کاملاً غیرواقعی و آزارنده از زبان و لهجه و بیان غلط محتوای فرهنگی مازندرانی ها

۲-شیرین عقلی مازندرانی ها در مواجهه و برخورد با قضایا و مشکلات اجتماعی

۳-نمایش روابط فریبنده و شکننده خانوادگی بین شمالی ها

۴-سوارشدن گله ای یک خانواده مازندرانی در کابین محدود کامیون

۵-لودگی و رقص و آواز نیمه شبانه در یکی از شلوغ ترین پلهای شهر تهران

۶-رشوه دادن های بی کلاس شمالی ها و امتناع شخصیتی پایتخت نشین ها

۷-روابط ناسالم اخلاقی بین دختران شمالی و پسران پایتخت نشین

۸-نمایش بازی قمار بین اعضای خانواده های شمالی از بزرگ تا کوچک و محکومیت های جاهلانه

۹-فاصله فاحش فرهنگی چند خانواده پایتخت نشین طرف معامله با خانواده شمالی

۱۰-خنده های زجر آور خانواده شمالی در میان عزاداران حاضر در پزشک قانونی به بهانه دیدن طنز

۱۱-میهمانی های تحمیلی و رو کم کنی شمالی ها و حضور گله وار آنها در منازل هم

۱۲-ناآشنائی و ناشیگری شمالیها با امکانات رفاهی مستقر در تهران و ادا و اطوار مسخره پدر خانواده

۱۳-ورود، اقامت، استراحت و حتی پذیرائی غیرمجاز شمالی ها از میهمانان شمالی

۱۴-غذاخوردن سرپائی و بی کلاس و رقت بار شمالی ها در کنار کامیون و تعجب همگانی

۱۵-لغو ضایع سفر دختر دانشجوی شمالی و همراهی با مرد اجنبی در حالیکه او با دیگری قرار می گذارد

۱۶-دست و پا چلفتی مازندرانی ها و هجوم حوادث ناجور علیه آنها و خنداندن مخاطب از کلافه شدن آنها

۱۷-قهر و آشتی بی دوام اعضای خانواده و خام شدن های پی درپی پس از چرب زبانی های ناشیانه

۱۸-استفاده از کامیون بعنوان تاکسی این خانواده و تابلو بودن رفتار و حضور آنها در یک زندگی شهری

۱۹-بی ملاحظه گی های خانواده های فامیل شمالی نسبت به هم و حتی نسبت به بیمارانشان

۲۰-............


حقیقتاً این سریال،تجلی یک ناسپاسی و نمک نشناسی آشکار پایتخت نشینان نسبت به مردم خونگرم و مهربانی است که ساده دلانه در هر تعطیلات و حتی تعطیلات پایان هر هفته، میزبانی خسته کننده آنها را تحمل کرده و این قشر متکبر را صمیمانه و متواضعانه ارج می نهند!

به جرات می توان ساخت و پخش سریال سخیف و لوده گرانه پایتخت را مصداق بارز و کامل "نمک خوردن و نمکدان شکستن" پایتخت نشین های مغرور و بی معرفت دانست که این سریال را برای ایامی آماده پخش کرده اند که خودشان میهمان سفره های همیشه پهنِ میهمان نوازان شمالی اند!


چند سال پیش روزنامه دولتی ایران با استفاده نابجا از یک لغت آذری، غیرت قومیتی آذری های غیور را بجوش آورد و بخش قابل توجهی از یک کشور را به آشوب و آتش کشید و هزینه سنگینی را متوجه ثبات سیاسی و اقتصاد ملی کشورمان نمود و پس از دریافت آن پاسخ دندان شکن، مدیران و کارکنان آن، مثل موش در سوراخ خود مخفی شد و اگر پادرمیانی رئیس جمهور نبود، هرگز جرات ادامه فعالیت این روزنامه تعطیل شده بوجود نمی آمد و برای همیشه محبوس اشتباه و غلط نابخشودنی خود می گردید!

البته گیلانی های غیور نیز در همین رابطه درس فراموش نشدنی به لودگی های پایتخت نشین ها داده و حالا کمتر پیش می آید که از شهرهای گیلان نامی برده شود، اما در این میان مازندران، تنها قربانی بجامانده از جریان استعماری لودگی علیه قومیت ها در رسانه ملی و جریانات فرهنگی و فرهنگ ساز ملی است که البته گلستانی ها نیز در سریال پایتخت بی نصیب نماندند!

همه این اتفاقات در شرایطی انجام می پذیرد که چند ماه پیش با تذکر شدید و پادرمیانی جناب آقای دکتر سیدرمضان شجاعی نماینده محترم مردم ساری در مجلس، طی تماس تلفنی حجةالاسلام و المسلمین جناب آقای موسوی مقدم قائم مقام محترم سازمان صدا و سیمای مرکز که با اینجانب گرفت، حقیر با ارائه مستندات و ذکر فشرده عناوین متعدد تولیدات هنری و غیرهنری، مراتب اعتراض مازندرانی ها را نسبت به ساخت موهن سریالهای طنز و خانوادگی، انیمیشن های آموزشی و لودگی های کلامی در پلاتوهای تلویزیونی و تکس های رادیویی به ایشان ابلاغ نموده و مصرانه خواهان پایان بخشیدن به رشد این جریان ضدفرهنگی در رسانه ملی شدم!

آقای موسوی مقدم نیز با قبول برخی از اشتباهات صورت گرفته، قول مساعد داد که بشدت با تولید و پخش چنین محصولاتی در تمامی شبکه های سراسری صدا و سیما، مقابله کرده و از تکرار حرکتهایی که احساسات قومی مردم عزیز کشورمان را در سراسر ایران عزیز جریحه دار می کنند، جلوگیری بعمل آورد، اما سریال پایتخت نشان داد که یا قولش، قول نبود و یا اینکه زورش به جریان ضدفرهنگی برنامه سازان رسانه ملی که گاهی مدیران شبکه ها را نیز تسخیر فکری می کنند، نمی رسد و ظاهراً باید از طریق کانالهای دیگر از جمله مجلس و شورای نظارت و یا از اقتدار مازندرانی های تکیه زده بر کرسی های مدیریت برتر نظام و یا از قدرت اعتراضی مردم و واکنش های دانشجوئی و اجتماعی استفاده کرد که یقیناً گزینه های بی هزینه ای برای کشور و مشخصاً صدا و سیما نخواهند بود و البته برای ما هم در این مرحله ارجحیتی ندارند!

صدا و سیما و سازندگان این سریال های سخیف و موهن باید از مردم مازندران عذرخواهی کرده و برای همیشه این جریان خطرناک را متوقف سازند و نگذارند که عده ای بی مسئولیت برای نظام مقدس ما مشکل آفرینی و مسئله سازی کنند و اینگونه با بکارگیری هنرپیشه های خوشنامی همچون علیرضا خمسه با حیثیت اجتماعی و فرهنگی قومیتی بزرگ مقابله کنند!

تمام حیرت و تعجبم از عدم تحرک و تعرض مدیران ارشد مازندرانی در سطوح تاثیرگذار نظام در هر سه قوه و نیز در صدا و سیماست که آنها چگونه نسبت به این جریان ضدفرهنگی علیه قومیت و فرهنگ و زبان و لهجه مازندران اعتراض نکرده و حتی تذکری نداده و مسئولین صدا و سیما را به تصحیح عاجلانه عملکرد ضدفرهنگی خود مجاب نساخته و جلوی ادامه پخش سریال موهن پایتخت را نگرفته اند و حیرت بعدی ام از مدیران شبکه استانی صدا و سیماست که چرا منعکس کننده نظرات مسئولین استانی و در راس همه نماینده ولی فقیه در مازندران به جناب آقای ضرغامی نبوده و در صورت انعکاس، چرا مراتب را به آگاهی افکار عمومی نرسانده است؟!

برادران لاریجانی یعنی روسای دو قوه تاثیرگذار مقننه و قضائیه که مستقیماً دارای نماینده در شورای نظارت بر صدا و سیما هستند، نمایندگان پر تعداد سه استان شمالی در مجلس، مسئولین و اعضای قدرتمند و تاثیرگذار مازندرانی کابینه دهم امثال آقای مشائی، حسینی و شیخ الاسلام، شخصیت های بزرگ و بارز مازندرانی همچون آیات عظام جوادی آملی، حسن زاده آملی، علوی گرگانی و حجج اسلام ناطق نوری، کریمی امیرکلائی، نقویان و نیز نمایندگان محترم رهبری معظم در سه استان شمالی و استانداران محترم و دیگر شخصیت های مطرح مازندرانی، اولاً مستحق چنین اهانت های قومی نبوده و ثانیاً می توانند در تغییر ماهیت فعالیتهای رسانه ملی تاثرات شگرف گذاشته و قضایا را پیش از واکنش های مردمی حل و فصل کنند.

در پایان امیدوارم که رسانه ملی بخود آمده و نگذارند گرهی را که مسئولین ذیربط می توانند با دست باز کنند، به جایی برسد که مردم و جریانات اجتماعی، لاجرم بخواهند همان گره کور شده را با دندان باز کنند و بقول سعدی شیرازی: سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل!


صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه